loading...
لبخند خدا
لبخند تلخ زندگی
                                                                                                                          
زنگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است
بی خیالی سبر هر درد است
انقدر میخندم باز هم میخندم
تا غم از رو برود ....
قطره دل

قطره‌ دلش‌ دریا می‌خواست. خیلی‌ وقت‌ بود که‌ به‌ خدا گفته‌ بود.
هر بار خدا می‌گفت: از قطره‌ تا دریا راهی‌ست‌ طولانی. راهی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری. هر قطره‌ را لیاقت‌ دریا نیست.

قطره‌ عبور کرد و گذشت. قطره‌ پشت‌ سر گذاشت.
قطره‌ ایستاد و منجمد شد. قطره‌ روان‌ شد و راه‌ افتاد. قطره‌ از دست‌ داد و به‌ آسمان‌ رفت. و هر بار چیزی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری‌ آموخت.
تا روزی‌ که‌ خدا گفت: امروز روز توست. روز دریا شدن. خدا قطره‌ را به‌ دریا رساند. قطره‌ طعم‌ دریا را چشید. طعم‌ دریا شدن‌ را. اما…
روزی‌ قطره‌ به‌ خدا گفت: از دریا بزرگتر، آری‌ از دریا بزرگتر هم‌ هست؟
خدا گفت: هست.
قطره‌ گفت: پس‌ من‌ آن‌ را می‌خواهم. بزرگترین‌ را. بی‌نهایت‌ را.
خدا قطره‌ را برداشت‌ و در قلب‌ آدم‌ گذاشت‌ و گفت: اینجا بی‌نهایت‌ است.
آدم‌ عاشق‌ بود. دنبال‌ کلمه‌ای‌ می‌گشت‌ تا عشق‌ را توی‌ آن‌ بریزد. اما هیچ‌ کلمه‌ای‌ توان‌ سنگینی‌ عشق‌ را نداشت. آدم‌ همه‌ عشقش‌ را توی‌ یک‌ قطره‌ ریخت. قطره‌ از قلب‌ عاشق‌ عبور کرد. و وقتی‌ که‌ قطره‌ از چشم‌ عاشق‌ چکید، خدا گفت: حالا تو بی‌نهایتی، چون که‌ عکس‌ من‌ در اشک‌ عاشق‌ است.

قطره دل

قطره‌ دلش‌ دریا می‌خواست. خیلی‌ وقت‌ بود که‌ به‌ خدا گفته‌ بود.
هر بار خدا می‌گفت: از قطره‌ تا دریا راهی‌ست‌ طولانی. راهی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری. هر قطره‌ را لیاقت‌ دریا نیست.

قطره‌ عبور کرد و گذشت. قطره‌ پشت‌ سر گذاشت.
قطره‌ ایستاد و منجمد شد. قطره‌ روان‌ شد و راه‌ افتاد. قطره‌ از دست‌ داد و به‌ آسمان‌ رفت. و هر بار چیزی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری‌ آموخت.
تا روزی‌ که‌ خدا گفت: امروز روز توست. روز دریا شدن. خدا قطره‌ را به‌ دریا رساند. قطره‌ طعم‌ دریا را چشید. طعم‌ دریا شدن‌ را. اما…
روزی‌ قطره‌ به‌ خدا گفت: از دریا بزرگتر، آری‌ از دریا بزرگتر هم‌ هست؟
خدا گفت: هست.
قطره‌ گفت: پس‌ من‌ آن‌ را می‌خواهم. بزرگترین‌ را. بی‌نهایت‌ را.
خدا قطره‌ را برداشت‌ و در قلب‌ آدم‌ گذاشت‌ و گفت: اینجا بی‌نهایت‌ است.
آدم‌ عاشق‌ بود. دنبال‌ کلمه‌ای‌ می‌گشت‌ تا عشق‌ را توی‌ آن‌ بریزد. اما هیچ‌ کلمه‌ای‌ توان‌ سنگینی‌ عشق‌ را نداشت. آدم‌ همه‌ عشقش‌ را توی‌ یک‌ قطره‌ ریخت. قطره‌ از قلب‌ عاشق‌ عبور کرد. و وقتی‌ که‌ قطره‌ از چشم‌ عاشق‌ چکید، خدا گفت: حالا تو بی‌نهایتی، چون که‌ عکس‌ من‌ در اشک‌ عاشق‌ است.

لبخند تلخ زندگی
                                                                                                                          
زنگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است
بی خیالی سبر هر درد است
انقدر میخندم باز هم میخندم
تا غم از رو برود ....
لبخند تلخ زندگی
                                                                                                                          
زنگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است
بی خیالی سبر هر درد است
انقدر میخندم باز هم میخندم
تا غم از رو برود ....
قطره دل

قطره‌ دلش‌ دریا می‌خواست. خیلی‌ وقت‌ بود که‌ به‌ خدا گفته‌ بود.
هر بار خدا می‌گفت: از قطره‌ تا دریا راهی‌ست‌ طولانی. راهی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری. هر قطره‌ را لیاقت‌ دریا نیست.

قطره‌ عبور کرد و گذشت. قطره‌ پشت‌ سر گذاشت.
قطره‌ ایستاد و منجمد شد. قطره‌ روان‌ شد و راه‌ افتاد. قطره‌ از دست‌ داد و به‌ آسمان‌ رفت. و هر بار چیزی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری‌ آموخت.
تا روزی‌ که‌ خدا گفت: امروز روز توست. روز دریا شدن. خدا قطره‌ را به‌ دریا رساند. قطره‌ طعم‌ دریا را چشید. طعم‌ دریا شدن‌ را. اما…
روزی‌ قطره‌ به‌ خدا گفت: از دریا بزرگتر، آری‌ از دریا بزرگتر هم‌ هست؟
خدا گفت: هست.
قطره‌ گفت: پس‌ من‌ آن‌ را می‌خواهم. بزرگترین‌ را. بی‌نهایت‌ را.
خدا قطره‌ را برداشت‌ و در قلب‌ آدم‌ گذاشت‌ و گفت: اینجا بی‌نهایت‌ است.
آدم‌ عاشق‌ بود. دنبال‌ کلمه‌ای‌ می‌گشت‌ تا عشق‌ را توی‌ آن‌ بریزد. اما هیچ‌ کلمه‌ای‌ توان‌ سنگینی‌ عشق‌ را نداشت. آدم‌ همه‌ عشقش‌ را توی‌ یک‌ قطره‌ ریخت. قطره‌ از قلب‌ عاشق‌ عبور کرد. و وقتی‌ که‌ قطره‌ از چشم‌ عاشق‌ چکید، خدا گفت: حالا تو بی‌نهایتی، چون که‌ عکس‌ من‌ در اشک‌ عاشق‌ است.

قطره دل

قطره‌ دلش‌ دریا می‌خواست. خیلی‌ وقت‌ بود که‌ به‌ خدا گفته‌ بود.
هر بار خدا می‌گفت: از قطره‌ تا دریا راهی‌ست‌ طولانی. راهی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری. هر قطره‌ را لیاقت‌ دریا نیست.

قطره‌ عبور کرد و گذشت. قطره‌ پشت‌ سر گذاشت.
قطره‌ ایستاد و منجمد شد. قطره‌ روان‌ شد و راه‌ افتاد. قطره‌ از دست‌ داد و به‌ آسمان‌ رفت. و هر بار چیزی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری‌ آموخت.
تا روزی‌ که‌ خدا گفت: امروز روز توست. روز دریا شدن. خدا قطره‌ را به‌ دریا رساند. قطره‌ طعم‌ دریا را چشید. طعم‌ دریا شدن‌ را. اما…
روزی‌ قطره‌ به‌ خدا گفت: از دریا بزرگتر، آری‌ از دریا بزرگتر هم‌ هست؟
خدا گفت: هست.
قطره‌ گفت: پس‌ من‌ آن‌ را می‌خواهم. بزرگترین‌ را. بی‌نهایت‌ را.
خدا قطره‌ را برداشت‌ و در قلب‌ آدم‌ گذاشت‌ و گفت: اینجا بی‌نهایت‌ است.
آدم‌ عاشق‌ بود. دنبال‌ کلمه‌ای‌ می‌گشت‌ تا عشق‌ را توی‌ آن‌ بریزد. اما هیچ‌ کلمه‌ای‌ توان‌ سنگینی‌ عشق‌ را نداشت. آدم‌ همه‌ عشقش‌ را توی‌ یک‌ قطره‌ ریخت. قطره‌ از قلب‌ عاشق‌ عبور کرد. و وقتی‌ که‌ قطره‌ از چشم‌ عاشق‌ چکید، خدا گفت: حالا تو بی‌نهایتی، چون که‌ عکس‌ من‌ در اشک‌ عاشق‌ است.

مهربان بازدید : 107 شنبه 1394/03/02 نظرات (0)

قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه ی کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود، اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید...

باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد!

مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد، اما "افسوس" که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت.. در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد!

 

دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!

پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد، نجات می یابد و آنکه در شیرینی آن غرق شد، هلاک می شوید.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این را آویزه ی گوشت کن رفیق: "اعتمـــــــــــاد" "المثنــــــــــــی" "نـــــــــــــدارد" .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
  • پنجشنبه 22 مهر 1395
  • پنجشنبه 24 تير 1395
  • پنجشنبه 10 تير 1395
  • يکشنبه 24 آبان 1394
  • جمعه 22 آبان 1394
  • سه شنبه 10 شهريور 1394
  • يکشنبه 11 مرداد 1394
  • شنبه 10 مرداد 1394
  • جمعه 12 تير 1394
  • چهارشنبه 10 تير 1394
  • سه شنبه 09 تير 1394
  • جمعه 05 تير 1394
  • پنجشنبه 04 تير 1394
  • سه شنبه 02 تير 1394
  • دوشنبه 01 تير 1394
  • يکشنبه 31 خرداد 1394
  • شنبه 30 خرداد 1394
  • جمعه 29 خرداد 1394
  • پنجشنبه 28 خرداد 1394
  • چهارشنبه 27 خرداد 1394
  • دوشنبه 25 خرداد 1394
  • يکشنبه 24 خرداد 1394
  • پنجشنبه 21 خرداد 1394
  • يکشنبه 17 خرداد 1394
  • جمعه 15 خرداد 1394
  • چهارشنبه 13 خرداد 1394
  • دوشنبه 11 خرداد 1394
  • يکشنبه 10 خرداد 1394
  • جمعه 08 خرداد 1394
  • پنجشنبه 07 خرداد 1394
  • چهارشنبه 06 خرداد 1394
  • سه شنبه 05 خرداد 1394
  • شنبه 02 خرداد 1394
  • جمعه 01 خرداد 1394
  • پنجشنبه 31 ارديبهشت 1394
  • چهارشنبه 30 ارديبهشت 1394
  • سه شنبه 29 ارديبهشت 1394
  • دوشنبه 28 ارديبهشت 1394
  • شنبه 26 ارديبهشت 1394
  • جمعه 25 ارديبهشت 1394
  • چهارشنبه 23 ارديبهشت 1394
  • دوشنبه 21 ارديبهشت 1394
  • پنجشنبه 17 ارديبهشت 1394
  • جمعه 11 ارديبهشت 1394
  • جمعه 04 ارديبهشت 1394
  • دوشنبه 31 فروردين 1394
  • يکشنبه 30 فروردين 1394
  • چهارشنبه 26 فروردين 1394
  • سه شنبه 25 فروردين 1394
  • دوشنبه 24 فروردين 1394
  • شنبه 22 فروردين 1394
  • جمعه 21 فروردين 1394
  • يکشنبه 24 اسفند 1393
  • پنجشنبه 21 اسفند 1393
  • جمعه 19 دی 1393
  • پنجشنبه 22 اسفند 1392
  • سه شنبه 12 شهريور 1392
  • دوشنبه 11 شهريور 1392
  • يکشنبه 10 شهريور 1392
  • شنبه 09 شهريور 1392
  • جمعه 08 شهريور 1392
  • پنجشنبه 07 شهريور 1392
  • نظرسنجی
    سایت چطوره دوست خوبم؟♡خوشت اومد؟! اگه اومده سوالامو جواب بده....مرسی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 670
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 91
  • باردید دیروز : 18
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 892
  • بازدید ماه : 1,100
  • بازدید سال : 2,848
  • بازدید کلی : 17,589